نقد چیست

نقد چیست نقد و نقد نویسی در اکثر رشته‌های هنری همچون موسیقی، ادبیات، تئاتر و بویژه فیلم و سینما و در طول تاریخ جایگاه خود را پس ازفراز و نشیبهای فراوان به دست آورده است. اگر چه در این فرآیند مسائل و مشکلات بسیاری گریبانگیر منتقد و اظهاراتش و در عین حال صاحبان اثر گردیده و واکنشهای متعددّی را نیز بر انگیخته است.

هر چند نقد سبب حرکتهای پویا در هنر گردیده و با ارزیابی و تحلیل مناسب از آثار هنری موجب تکامل و تعالی آن شده است؛ در عین حال نمی‌توان منکر منتقدینی گردید که سطح نقد را به گزارشهای سلیقه‌ای تنزّل دادند و آن را به ورطه‌های غیر هنری، انتقادات متعصبّانه و یا حمایتهای بی‌پایه کشاندند.

از آنجا که ابعاد نقد و نقد نویسی بویژه نقد سینمایی حتی تا به امروز به درستی شناخته نشده است؛ امکان خلط مباحث فنی نقد با اظهار نظرهای احساسی و بی‌پایه هنوز نیز وجود دارد. به علاوه ممکن است منتقد مورد اعتراض افرادی بی‌اطلاع از مفاهیم نقد قرار بگیرد که در اکثر اوقات به علّت عدم آشنایی کافی از آن، منتقد را آماج حملات بی‌اساس قرار می‌دهند از این رو مناسب دیدم که در این مقاله به تبیین مفاهیم نقد پرداخته شود تا شاید چراغ راهی برای شناخت بهتر این مقوله هنری واقع شود. در این مقاله سعی بر آن است تا پاسخی برای سؤالهای زیر بیابیم:

نقد و نقد فیلم چیست؟ منتقد فیلم کیست؟ نقد خوب کدام است؟ وظیفه منتقد چیست؟ و اینکه آیا منتقد فیلم حق دارد ازسلیقه‌هایش حرف بزند؟ آیا دخالت دادن سلیقه‌های شخصی در نقد و نظر صحیح است؟ آیا اصلاً نقد چیزی جز ابراز سلیقه است؟ اصلاً سلیقه چیست؟ و دیدگاه کدام است؟ (بنابراین به حسب نیاز به بحث تفاوت میان سلیقه و دیدگاه به طور تفصیل می‌پردازیم.)

نقد در لغت به معنای جدا کردن دینار و درهم سره از ناسره و تمیز دادن خوب و بد است و به معنای ارزیابی و بررسی، شناسایی نمودن، زیر و رو کردن، عیبها را نمایاندن و پنهانها را رو آوردن نیز هست. نقد به نوعی یافتن و نشان دادن است تا اگر کسی خواست راهش را بیابد و اگر نخواست عذری نداشته باشد. از همین جا، نقد و شماتت از هم جدا می‌شوند، که شماتت از کینه بر می‌خیزد و به انتقام می‌انجامد. اما نقد از طلب شناخت و سنجش مایه می‌گیرد و به فرآیندی پویا و زمینه‌ساز می‌رسد. مرز نقد و انتقاد را باید مشخص کرد تا از فرو رفتن در چاله‌های شماتت و ورّاجی و تعصّب و در تاریکی بافتن و نشانه گرفتن بر کنار ماند. نقد در انگیزه و در هدف و در روش با اینها تفاوت دارد که انگیزه نقد، انتخاب کردن است و هدفش یافتن و نشان دادن و زمینه را فراهم نمودن و روش آن معیار داشتن و محک زدن و میزان‌های ثابت را به کار بردن است. میزانها و مترهایی که در سرما و گرما، در عشق و نفرت، بلند و کوتاه نمی‌شوند و همچون نور، در دنیای نسبیت‌ها سرعت ثابتی دارند.

اما نقد فیلم بر خلاف آنچه که پنداشته می‌شود صرفاً راهنمایی مصرف کننده فیلم نیست بلکه وظیفه آگاهی بخشی و معرفت افزایی را نیز به عهده دارد. نقد فیلم به صورت جدّی و فهیمانه‌اش به معنای تحلیلی از فیلم است که در نهایت به قضاوت درباره نقاط ضعف و قوت آن منتهی خواهد شد.

تحلیل به فهم فیلم کمک می‌کند که تأثیر بسیاری در قضاوت و ارزش گذاری آن دارد. امروزه نقد فیلم با ساختار و قالب سر و کار دارد، و واقعیت این است که فیلم را نمی‌توان بدون توجّه به ساختار و کلیّت آن مورد تحلیل قرار داد. زیرا بسیاری از داده‌های فیلم از طریق آنچه نشان داده نمی‌شوند یا از طریق مقایسه میان آنچه نشان داده می‌شود و آنچه نشان داده نمی‌شود به بیننده منتقل می‌شود، از اینرو اجزاء فیلم در کلیّت و ساختار فیلم معنا و مفهوم می‌یابند. با توجه به نکات فوق نقد فیلم می‌تواند دارای حیطه‌های زیر باشد:

الف: تحلیل عناصر فرمی، سبکی و روایی فیلم؛ مانند فیلمبرداری، میزانسن، تدوین، موسیقی و جلوه‌های صوتی در سبک و روابط علّی و زمانی و مکانی در روایت. تحلیل را چه در حیطه نقد بدانیم و چه ندانیم تأثیر آن را در نقد نمی‌توان منکر شد، هر چند اساساً نقد بدون اتکاء به تحلیل فیلم را دشوار بتوان نقدی مطلوب نامید.

ب: تفسیر فیلم که برای راه یافتن به دلالت‌های ضمنی فیلم تلاش می‌کند. که شامل تفسیر مبتنی بر متن و تفسیر مبتنی بر زمینه‌های هنری، اجتماعی و تاریخی است.

ج: ارزش‌گذاری فیلم که در نهایت به قضاوت ارزش گذارانه درباره فیلم می‌پردازد؛ ارزش گذاری با معیارهایی همچون « هماهنگی و وحدت» ، « نوآوری و بداعت» ، « غنا و سرشاری» ، « منطق و واقعیت» و « درستی و حقیقت».

امّا منتقد فیلم کسی است که بر مبنای معیارها و ملاک‌ها در حیطه‌های مذکور عمل می‌‌کند، معیارهایی که شیوه نقدنویسی او را تعیین می‌کند و بدیهی است که نقد مفید و با ارزش با تکیه بر جزئیاتی که در بالا به آنها اشاره شد، بوجود می‌آید.

ناگفته پیداست که منتقد فیلم مسئولیتی مهم درباره هنر فیلم به دوش دارد؛ زیرا او به شکل گیری و پویایی این هنر در آینده کمک می‌کند و اگر نقد اسلوب شناسانه و هوشمندانه باشد، آگاهی درباره هنر فیلم گسترش می‌یابد و در فیلمساز به ناچار مؤثر واقع می‌شود. نقدهای خوب بیننده را مجهّز می‌سازند تا بهتر به فیلم بنگرد و هنرمند نیز برانگیخته می‌شود تا آن نقد را بپذیرد یا نپذیرد و بدینسان شیوه کار خود را تحکیم بخشد یا تغییر دهد.

منتقد باید از سه زمینه برخوردار باشد.

۱ – اعتقاد به هنر فیلم: عقیده مبنی بر اینکه فیلم هنر مهم و معتبری است که با توجه به گستردگی آن و مخاطبان بسیارش نقش مهمی را در تعامل با فعالیتهای ذهنی، تخیّلی و عاطفی مخاطب ایفا می‌کند

۲- دانش همه جانبه درباره حیطه‌های مختلف نقد فیلم: آگاهی درباره حیطه‌های نقد به فعالیت منتقد اسلوب می‌دهد و نقد او را دارای مبنا و مبتنی بر اصول می‌کند. ما یک روش انتقادی را بپذیریم یا نپذیریم در وهله اول آنچه مهم است داشتن مبنا و داشتن روش در نقد است. در وهله بعد می‌توان مبنا را پذیرفت یا نقد کرد. که نقد در مرحله‌ای نقدِ نقد می‌تواند باشد.

۳ – آشنایی با سایر هنرها: فیلم در بردارنده تأثیر از سایر هنرهاست. در واقع هنر فیلم ترکیبی از هنرهای متعدد است.گاه نمی‌توان بدون اطلاع از موسیقی، نقاشی، ادبیات و تئاتر درباره فیلمی به اظهار نظر پرداخت. بطور مثال فیلمهای اکسپرسیونیستی متأثر از نقاشی‌های این سبک هستند. یا مثلاً در فیلم « جاده» اثر فدریکوفلینی شناخت تئاتر سنتی آن دیار که در سراسر فیلم جریان دارد در ادراک و تحلیل آن نقش بسزایی دارد.

در ادامه به مقوله تفاوت میان سلیقه و دیدگاه می‌پردازیم.

سلیقه: گونه‌ای پسند است که مهمترین ویژگی‌اش « بی معیار» بودنش است. به همین دلیل محلّ مباحثه و مجادله نیست و کسانی که با هم در زمینه خاصّی هم سلیقه نیستند، اصولاً و عموماً وارد بحث نمی‌شوند. سلیقه در زندگی روزمرّه، یکی از ویژگیهای طبیعی آدمی قلمداد می‌شود. علاقه به رنگی خاص یا انزجار از نوعی خوراکی یا ادویه و چاشنی همیشه در میان آدمها وجود داشته و دارد. سلیقه مقوله‌ای متعلّق به دنیای روزمره است. سلیقه را می‌توان به گونه‌ای با درک حسّی و غریزی از فیلم نیز مرتبط دانست.

دیدگاه: بر خلاف سلیقه، رویکردی مبهم و غریزی به فیلم نیست و نسبتی با طبیعی و بدیهی بودن ندارد. دیدگاه فی نفسه دلالت بر تفسیر و داوری درباره امور دارد و چون و چرا در ذات آن هست. مهمترین وجه تمایز دیدگاه و سلیقه در بامعیار و بی‌معیار بودن است. اگر چه به نظر می‌رسد که سلیقه با فرد به دنیا می‌آید، در مورد دیدگاه تردیدی وجود ندارد که اکتسابی است و در مرز خودآگاه قرار دارد.

هدف از طرح تفاوت دیدگاه و سلیقه پاسخ به این پرسش است که نقد فیلم مقوله‌ای متکّی بر سلیقه است یا دیدگاه یا از هر دو؟ ساده‌ترین پاسخی که در وهله اول به نظر می‌رسد اینست که نقد فیلم در واقع جز ابراز سلیقه منعقد نیست. این البته پاسخی است که قانع کننده نیست؛ به این دلیل بسیار ساده که منِ خواننده چه احتیاجی به دانستن پسندهای منتقد دارم؟ و اعلانِ صرف خوشامد و یا نا خشنودی این منتقد چه نکته‌ای را به خواننده انتقال می‌دهد؟ آیا این بدان معناست که دیدگاه را باید به جای سلیقه نشاند، زیرا دیدگاه استوار به معیار است؟ به نظر می‌رسد اینگونه جایگزینی کار خردمندانه‌ای باشد. امّا این نظر آنقدرها که در نظر نخست می‌نماید، بدیهی نیست. دیدگاه در حوزه علوم تجربی یقیناً و در حوزه علوم انسانی به احتمال زیاد کارساز و مفید است؛ ولی برای بررسی آثار هنری، تجربه تاریخی نشان داده است که رویکردهای جزمی ویرانگرند.

واقعیت این است که سلیقه به عنوان درکی حسی و غریزی و دیدگاه به عنوان نگاهی با معیار چه در بهترین و چه در بدترین صورت از یکدیگر جدا نیستند. منتقد فیلم روبات نیست که برنامه نقد را به حافظه‌اش داده باشند و او بتواند فارغ از احساسات، عواطف، هیجانها و گذشته‌اش این برنامه را روی کاغذ پیاده کند. شکل ناخوشایند ترکیب سلیقه و دیدگاه را نزد منتقدی باید جُست که چه از سلیقه و چه از دیدگاه خود غافل و بی‌خبر است و آن جایی است که در برابر دو فیلم از دو کارگردان یا دو فیلم از فرهنگهایی متفاوت با گونه‌ای مشترک، با تکیه بر دیدگاهش ناخوآگاه و یا خودآگاه یکی را به عرش اعلا می‌برد و دیگری را ضعیف و سخیف می‌پندارد (البته باید توجه داشت که اظهار نظر سِوای غنای محتوایی و تکنیکی فیلمهاست که مدّ نظر است، یعنی در شرایطی برابر اینگونه نظرهای بیان شوند). آیا به راستی فقط موضوع سلیقه است و مثلاً دیدگاه سیاسی یا اجتماعی هیچ‌گونه دخالتی ندارد؟ باید گفت که تعصّب ربطی به سلیقه ندارد و تا جایی که به سلیقه مربوط باشد هنوز مجال تفاهم و مسالمت باقی است. البته هدف منتقد از چنین اظهار نظری و اتکاء او بر سلیقه، دوری جستن از درگیری و مباحثه و در نتیجه بی‌نیازی از استدلال است.

حرکت منتقد برای ادراک و نقد فیلم روندی را طی می‌کند، بی‌تردید و دست کم در وهله نخست، در نخستین بار تماشای یک فیلم، فقط و فقط سلیقه منتقد (به عنوان درکی حسّی و غریزی) مطرح است و در تعیین نظر و تمایل یا عدم تمایل او به فیلم مفروض نقش بازی می‌کند، امّا این سلیقه، سلیقه‌ای تربیت شده است. پسند ناخودآگاه و مبهمی نیست که صرفاً ریشه در ضمیر ناخودآگاه و هیجانها و عواطف نهانی منتقد داشته باشد.

سپس او به مرحله دیدگاه یا تحلیل بر اساس معیار و مبنایش قدم می‌گذارد و به ارزش گذاری فیلم می‌رسد؛ به نوعی فرا رفتن از ضمیر ناخودآگاه و منفعل به سوی خودآگاهی و معیار.

نقد به اعتباری کلنجار رفتن و درگیر شدن منتقد با خودش است. زیرا در مرحله دوّم که از خط مبتنی بر سلیقه در می‌گذرد، کارش به عنوان منتقد تازه آغاز می‌شود و در قدم اوّل برای خودش باید موضوع سلیقه‌اش را حلاّجی کند: برای این کار هیچ راهی ندارد جز نقب‌زدن به درون خود و جستجو در بستر شرایط و در قلمرو جهانی که در آن بار آمده و سلیقه‌اش شکل گرفته است. اینجاست که مسیر جستجوی او برای توجیه عقلانی، همان دیدگاهش از کار در می‌آید. بنابراین به این اعتبار، نقد جز ابراز سلیقه منتقد نیست.

فعالیت منتقد فیلم چه خودش خوش داشته باشد یا نه فعالیتی روشنفکری است. مردم شیفته چشم و ابرویش نیستند که کنجکاوِ پسندهای موهوم و مبهمش باشند؛ چه بسا یک نقد خوب نه تنها ادراک از فیلم را ساده‌تر نمی‌کند بلکه پیچیدگهای آن را آشکارتر می‌کند و به نوعی کمک به درک صحیح آن از سوی مخاطبان می‌کند. اگر چه ممکن است او را در مقابل صاحب اثر و افرادی قرار دهد که نقد او را نمی‌پسندند، اما در نهایت اوست که با شجاعت و از خود گذشتگی ضعف و قوّتهای اثری را آشکار می‌کند و یا بر ارزشهای آن فیلم تأکید میکند و در روند رشد و تعالی هنر فیلم نقش مهمّی ایفا می‌‌کند.

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

چهار × 5 =

دکمه بازگشت به بالا